شنیدی می گن طرف قاطی کرده،طفلک هنگ کرده،
یا می گن یارو شیش و هشت می زنه؟
خوب،من الان تو همون مایه هام.
یعنی اساسا قاطی.
دو تا امتحان عجیب و غریب که از اول ترم اصلا یه نگاهم به درسه نینداختم دارم.
فردا شب تو این هیرو ویر 10 تا مهمون دارم.
چاق شدم و هی به این هیکل هیولاییم نیگا می کنم و به خودم وعده می دم بعد از درس وزن کم کنم.
دارم تابستون اینجارو از دست می دم چون مدام تو خونه ام و برا این درس ب ی صاحاب مجبورم بشینم تو خونه
چهارشنبه مهمونی دعوتم لباس ندارم
حالا کی حوصله داره بره بگرده لیاس پیداکنه.
خلاصه که
اینجوریاست.
بیشتر مواقع به این فکر می کنم که مملکت ما اونقدر شبیه پادگان هست ، شبیه یک کشور جمهوری اونم از نوع اسلامی نیست.
دوست دارم ،وظیفه ی مادر ی ام را در حق فرزاندم تمام و کمال انجام دهم.
نمی خواهم هیچ چیز از قلم بیافتد.
من خواستم تا انها بیایند .چون بدون انها ناقص بودم.
هر زنی پس از مادر شدن کامل می شود.
خدایا کمکم کن تا،
عشق و محبت بی دریغم را نثارشان کنم.
خوب و بد را به انها بیاموزم.
راه و رسم زندگی را یادشان دهم.
امکانات خوشبختی را برایشان فراهم کنم.
عشق ورزیدن و دوست داشتن را فرا بگیرند.
و...
ان زمان که حس مادر شدن را تجربه کردم ،سنگینی این وظیفه را به خوبی احساس نکردم.
دوباره دلم نازک شده.همش بغض دارم.بغض شعف.
احساس خوشبختی رو زیر پوستم حس می کنم.دلم غنج میزنه و یه حس خوبی بهم میده.
انگار می تونم از اول شروع کنم.
همه چی رو.
بچه ها خوابن.
باید این حسم رو با یکی قسمت کنم.
همسری میزون نیست.
می رم سراغ بچه ها.
کوچیکه طبقه دوم خوابیده دستش رو فقط می بوسم.
بزرگتره اما تخت پایینی خوابیده .اروم میرم زیر پتوش.می کشمش تو بغلم.
پشتش به طرف منه.
موهاش رو استشمام می کنم.تمام سر و تنش رو غرق بوسه می کنم و حسم رو در گوشی بهش میگم.
خوابه خوابه.
-
-
من نمی دونم کی می خواد گرما به این مملکت بیاد!
توی تابستون باید دستت یخ بزنه و تیک تیک بلرزی؟
اون وقت بری و گوشه ی اتاق که یه کم افتاب داره خودتو زور چپون کنی تو یه ذره جا تا بلکه گرم شی.
اخ اخ اخ
چقدر دلم می خواست الان اینجا بود و پتو رو تا سرمون می کشیدیم بالا و گرم میشدیم.